شعر در مورد زاینده رود
شعر در مورد زاینده رود ,شعر در مورد زاینده رود خشک,شعر در مورد زاینده رود,شعری در مورد زاینده رود,شعر درباره زاینده رود,شعر در مورد خشکی زاینده رود,شعر در مورد آب زاینده رود,شعر در مورد خشک شدن زاینده رود,شعری درباره زاینده رود,شعر کوتاه در مورد زاینده رود,شعر درباره زاینده رود خشک,شعر زیبا در مورد زاینده رود,شعر درباره ی زاینده رود,شعر درباره خشکی زاینده رود,شعر کوتاه درباره زاینده رود,شعر زاینده رود خشک,شعر در مورد زاینده رود خشک,شعر خشکی زاینده رود,شعر درباره خشکی زاینده رود,شعر در مورد خشکی زاینده رود,شعر درباره زاینده رود خشک,شعر زاینده رود,شعر زاینده رود,شعر زاینده رود عمو پورنگ,شعر زاینده رود اصفهان,شعر در وصف زاینده رود,شعر درباره زاینده رود,شعر برای زاینده رود,شعر در مورد زاینده رود,آهنگ زاینده رود عمو پورنگ,دانلود شعر زاینده رود عمو پورنگ,دانلود آهنگ زاینده رود عمو پورنگ,شعر در وصف زاینده رود,شعری در وصف زاینده رود,شعر زیبا در وصف زاینده رود,شعر در مورد خشک شدن زاینده رود,شعری درباره زاینده رود,شعر در مورد زاینده رود,شعری در مورد زاینده رود,شعر درباره ی زاینده رود,شعری برای زاینده رود,شعر نو زاینده رود,شعر در مورد آب زاینده رود,شعر کوتاه در مورد زاینده رود
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زاینده رود برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
خشک دیدم بستر زایندهرود
بی تأمل بر سرم برخاست دود
خاطرم افسرد چون پژمرده برگ
بار وحشت طاقتم از کف ربود
شعر در مورد زاینده رود
قطرههای اشک بر رویم دوید
لکههای ابر بر اشکم فزود
نمنم باران چو شد همراز من
دیدمش گریان به حال زندهرود
شعر در مورد زاینده رود خشک
رود بودی بر سپاهان همچو جان
بهر او دارم غم بود و نبود
در غم رود اصفهان گرید که وای
«وای رودم» «وای رودم» وای رود!
شعر در مورد زاینده رود
آب تا افتاده از بستر جدا
مانده ناراحت به بندِ ناگشود
رود را بیآب کِی دیدن توان؟
کو حریری در جهان بیتار و پود؟
شعری در مورد زاینده رود
رود را بی آب کِی باشد صفا؟
گر نباشد بر لبش زیبا سرود
رود گر وامانَد از لالائیاش
کی تواند اصفهان بی او غنود؟
شعر درباره زاینده رود
پل بوَد بشکستهدل در هجر آب
آب بفرستد به پل صدها درود
رود و پل از هم جا افتادهاند
هر یکی نالان ز جمعی ناستود
شعر در مورد خشکی زاینده رود
پل ندارد طاقت هجران آب
از خدا خواهد وصالش زود زود
نسخه «شیخ بهایی» شد تباه
آب را تقسیم شد بیرهنمود
شعر در مورد آب زاینده رود
چون شود زرّینه رود از آب پُر اصفهان
رقصان شود با چنگ و رود
بار الاها جاودان پاینده دار
اصفهان را همرَه زاینده رود
شعر در مورد خشک شدن زاینده رود
تو ای زاینده ای رود کهن،
خشکیده ای آخر؟
یا که زان بخشایش حی و سلام
آزرده ای آخر؟
شعری درباره زاینده رود
گویند سست بنیاد
جهانِ بی اساس، بر تو بنیاد است
شاید از بی بنیاد سنگین جهان
ترسیده ای آخر؟
شعر کوتاه در مورد زاینده رود
ولی انگار نه!؟
سنگهای کف رود سخن می گویند
گوید انگار از چیز دگر
غم دیده ای آخر!
شعر درباره زاینده رود خشک
همی دانم که هزاره داری
از عمر بر دشت
چرا امسال تو خشکیدی؟
چه دیده ای آخر؟
شعر زیبا در مورد زاینده رود
چون من از این مردمان انسان نما،
رنجیده ای؟
لیک جاریست زندگی در من،
مرگ را سنجیده ای آخر؟
شعر درباره ی زاینده رود
بیا ای رود چون من دوباره زنده شو،
تا بگیریم
داد از جهان،
چرا از عمر خود کاهیده ای آخر؟
شعر درباره خشکی زاینده رود
هر که آمد ، در کنار ِ زنده رود
گریه ها بر سرنوشتش کرد و رفت
هموطن دیگر نگو نصف ِ جهانست ،
اصفهان چون دگر زاینده رودی در کنارش نیست نیست
شعر کوتاه درباره زاینده رود
گفتند که دی ماه شود رود ، پُـر ، آب دیگر نبوَد
به چشم ِ تو ، آب ، سراب امّا چو شود باز ،
فقط ، 22 روز خوبَـست به قمصر
برَود بهر ِ گلاب
شعر زاینده رود خشک
بی دلهره و ترس پس از 22 روز
بستند دوباره ،رود را ،
بی جنجال از بس ، که شده بسته و بازَم ،
شده باز خوبـست که زوج و فردش بکنند سال بسال
شعر در مورد زاینده رود خشک
روز ِ اول ، آب را بَستـنـد و ما شکوه ها کردیم و داد و اعتصاب
لیک از بس ، بسته شد زاینده رود ما ز خشم خود نمودیم ،عاق ، آب
و تا فرصتی دیگر ، حق نگدارتان ….
شعر خشکی زاینده رود
با گریه در برابر هم خوابمان گرفت
پائیز روی شانه ی ما آشیان گرفت
دوری حصار، عاشقی و دوستی حصار
انبوهی از حصار مرا در میان گرفت
شعر درباره خشکی زاینده رود
هرنامه ای که می رسد آغاز حسرتی ست
با نامه های ابر دل آسمان گرفت
من زنده ام به عشق تو، هرگز نمی شود
زاینده رود را شبی از اصفهان گرفت
شعر در مورد خشکی زاینده رود
محتاج شانه های غریبانه ی تو ام
لختی بمان که هق هق ِمن بی امان گرفت
شعر درباره زاینده رود خشک
زنده می گردند از گفتار او دلمردگان
کلک صائب اصفهان را زنده رود دیگرست
شعر زاینده رود
شب سیاه ز روز سفید نشناسد
کسى که گفت به از اصفهان بود شیراز
شعر زاینده رود
درین دو هفته که زاینده رود سرشارست
پلی است آن طرف آب، هر که هشیارست
شعر زاینده رود عمو پورنگ
اصفهان گو پشت چشم از سرمه پر نازک مکن
خاک دامنگیر غربت توتیای ما بس است
شعر زاینده رود اصفهان
شها زین پیش کز خاور سپردی راه اسپاهان
فزودی رونق زاینده رود و اعتبار جی
شعر در وصف زاینده رود
زاینده رود آبش اگر می شود کمست
یک روز اگر صبوحی در جی خوریم ما
شعر درباره زاینده رود
شد از حاجی آقا محمد جهان
خصوص اصفهان رشک باغ بهشت
شعر برای زاینده رود
گفت تا کی می خوری ترسم گرت زاینده رود
جای جام می بیارم باز گویی می بیار
شعر در مورد زاینده رود
زاده و زاینده چون گوید کسیت؟
هردو بنده ی توست زاینده و عقیم
آهنگ زاینده رود عمو پورنگ
آورده است جذبه گستاخ شوق من
از اصفهان به اگره ولاهورش اشکبار
دانلود شعر زاینده رود عمو پورنگ
رحمتت دایمست و پاینده
لایزال از تو خیر زاینده
دانلود آهنگ زاینده رود عمو پورنگ
می زند بر سینه خاک اصفهان از سرمه سنگ
بس که در تاب از هوای مشکبار اشرف است
شعر در وصف زاینده رود
بگرید ترا آنک زاینده بود
فزاینده بود ار گزاینده بود
شعری در وصف زاینده رود
ثناگوی تو باشد هر گیاهی
اگر سرچشمه زاینده باشی
شعر زیبا در وصف زاینده رود
اصفهان یک دل روشن ز چراغان شده است
پل ز آراستگی تخت سلیمان شده است
شعر در مورد خشک شدن زاینده رود
موج از چشمه زاینده نمی گردد کم
دیده با خواب پریشان چه تواند کردن؟
شعری درباره زاینده رود
تا ابد پستان جان پرشیر باد
مادر دولت طرب زاینده باد
شعر در مورد زاینده رود
زلف مشکین از سواد اصفهان چون آب خضر
بر عذار افکنده آب خوشگوار زنده رود
شعری در مورد زاینده رود
جان گفت من مریدم زاینده جدیدم
زایندگان نو را رزق جدید باید
شعر درباره ی زاینده رود
زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم
یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم
شعری برای زاینده رود
خامه صائب ز بس شیرین زبانی پیشه کرد
سرمه زار اصفهان را شکرستان کرده است
شعر نو زاینده رود
گفتا که خمش کاین خنگ فلک
لنگانه رود در محضر من
شعر در مورد آب زاینده رود
چیست صلای چاشتگه خواجه به گور می رود
دیر به خانه وارسد منزل دور می رود
شعر کوتاه در مورد زاینده رود
اصفهان نصف جهان من و توست
اصفهان راحت جان من و توست
شعر در مورد زاینده رود
شمس نزد اسد رود مادام
روح سوی جسد رود هموار
شعر در مورد زاینده رود خشک
مسکین دلم سویش رود، گم گشته بر بویش رود
هشیار در کویش رود، مجنون و بیهوش آیدم
شعر در مورد زاینده رود
هر شهیدی که به خاکش خفته
روح بیدار زمان من و توست
شعری در مورد زاینده رود
یک شب نمی رود که دل از جا نمی رود
آهم به سیر عالم بالا نمی رود
شعر درباره زاینده رود
خیال شه خرامان شد کلوخ و سنگ باجان شد
درخت خشک خندان شد سترون گشت زاینده
شعر در مورد خشکی زاینده رود
الا ای چرخ زاینده چنین ماه
نزایی و نزایی و نزایی
شعر در مورد آب زاینده رود
از حادثه جهان زاینده مترس
وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس
شعر در مورد خشک شدن زاینده رود
زاینده و باینده چو افلاک و طبایع
تا بنده و رخشنده چو خورشید و چو اختر
شعری درباره زاینده رود
گلشن پر از شاهد شود هم پوستین کاسد شود
زاینده و والد شود دور زمان دور زمان
شعر کوتاه در مورد زاینده رود
چون سوی مردار رود زنده شود مرد بدو
چون سوی درویش رود برق زند ژنده او
شعر درباره زاینده رود خشک
نوازشی بکن از اصفهان که گشت روان
از آب دیده ما زنده رود سوی عراق
شعر زیبا در مورد زاینده رود
نوای نغمه عشاق از اصفهان چه خوش آید
مرا که میل عراقست و شاهدان عراقی
شعر درباره ی زاینده رود
عنان در دست تقدیرست اگر نه
بپای شوق نبود اصفهان دور
شعر درباره خشکی زاینده رود
مرده صد ساله یابد از تو جان
تو مگر کردی گذر از اصفهان
شعر کوتاه درباره زاینده رود
من و دو چشم تر و خاک کربلا صائب
ز عافیت طلبان سیر اصفهان تنها
شعر زاینده رود خشک
صائب میان تازه خیالان اصفهان بس باشد
این غزل، گل روی سبد مرا
شعر در مورد زاینده رود خشک
سواد شعر تو صائب جلای چشم دهد
ندیده است چنین سرمه اصفهان در خواب
شعر خشکی زاینده رود
بر دل نقش جهانش دیدم
نقشی از درد جهان من و توست
شعر درباره خشکی زاینده رود
دیدى تو اصفهان را آن شهر خلد پیکر
آن سدره مقدس و آن عدن حور پرور
شعر در مورد خشکی زاینده رود
اگر چه زنده رود آب حیاتست
ولى شیراز ما از اصفهان به
شعر درباره زاینده رود خشک
بر اصفهان گذشتم من بود یک زمان
در وى شد همان و برون آمدن همان
شعر زاینده رود
لب زنده رود و نسیم بهار
لب دلستان و می خوشگوار
شعر زاینده رود
شهر مردمان پرهنرشهر زنده رود درگذر
جاودانه شهر، اصفهان ما
شعر زاینده رود عمو پورنگ
رو سکو ، دم بازار
نشستند عکس گرفتند
پشت عکسا نوشتند:
یادگار اصفهانه
میدون نقش جهانه
از اونجا رفتند لب رود
به دیدن زاینده رود
کوتوله های تپل و مپل
شعر زاینده رود اصفهان
اونجا دیدند چندتایی پلاون پلها و رودخونه را
با قایقای رنگارنگ
اردکای ناز و قشنگ
فواره های زیبا
وقتی کردن تماشا
رفتن به سبزه میدان
یه میدون قدیمی