شعر در مورد اسم باران
شعر در مورد اسم باران,شعر درباره اسم باران,شعر نو در مورد اسم باران,شعر درمورد اسم دختر باران,شعر درباره اسم باران,شعر در مورد اسم باران,شعر نو در مورد اسم باران,شعر درمورد اسم دختر باران,شعر اسم باران,شعر عاشقانه برای اسم باران,شعر برای اسم باران,شعر به اسم باران,شعر با اسم باران,شعری برای اسم باران,شعر برای نام باران,شعر درمورد اسم باران,شعر در مورد اسم دختر باران,شعر با کلمه باران,شعر با کلمه باران,شعری با کلمه باران,شعر عاشقانه با کلمه باران,شعر با کلمه ی باران
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم باران برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دیروز
یک سال تمام
در جستوجویت بودم
اما تو بر لبهایم خفته بودی
بعد، اشتباهاً
لبهایم را به بهار دوختم
چشمهایم را به باران
قلبم را به گل
شعر در مورد اسم باران
دیر آمده ای
محبوب من
آنقدر دیر
که به پنج زبان زنده ی دنیا هم
دوستم بداری
هیچ اتفاق عاشقانه ای
سکوت بارانی این دیدار را نخواهد شکست
شعر درباره اسم باران
آدم های اینجا
هیچکدام شبیه تو نیستند
دلتنگت که می شوم
چشم هایم را می بندم
باران را تجسّم می کنم
تو زلال مهربانی
مهربان زلالی …
شعر نو در مورد اسم باران
باران
خیال توست
می آید، شدید می شود،
صورتم را خیس می کند …
باران؛
آمدن توست
همه را عاشق می کند …
شعر درمورد اسم دختر باران
ما دو پیراهن بودیم
بر یک بند…
یکی را باد برد،
دیگری را
باران هر روز خیس می کند…
شعر درباره اسم باران
باران صبح
نم نم
می بارد
و تو را به یاد می آورد
که نم نم باریدی
و ویران کردی
خانه کهنه را…
شعر در مورد اسم باران
اینجا
همین جا
نزدیک همین تنفس بى خواب
تــو را
طـورى نزدیک به لمسِ هـوا حس مى کنم
که گنجشک تشنه، عطـرِ باران را.
شعر نو در مورد اسم باران
صدایم کن
اعجاز من همین است
نیلوفر را به مرداب میبخشم
باران را به چشمهای مردِ خسته
شب را به گیسوانِ سیاهِ سیاهِ خودم
شعر درمورد اسم دختر باران
خیال تو دل ما را شکوفه باران کرد
نمیرد آن که به هر لحظه یاد یاران کرد
شعر اسم باران
در آستانه ی کدام در گم شده ای
هر چه دست دراز می کنم
دستم به گیسوانت نمی رسد
ما که نسیم را با هم آواز خوانده
و سحر را با هم
گریسته بودیم
تا صبحِ متبرُکِ باران و عاطفه
های های ها….. ی
کجاست بندِ عاطفه
کجاست آن صبح خجسته!؟
شعر عاشقانه برای اسم باران
قطره قطره
باران می نویسد :گل
نم به نم
دو دیده ی من می نویسد: تو
شعر برای اسم باران
هنوز بوی پیراهن تو
با طعم خیسِ همان فتیر نازکِ برشته با من است
.
شعر به اسم باران
جز ما کسی خبر نداشت
که در خانه با خواهش باران و بوسه چه میکنیم
ما در خفای پرده حتی
از احتمال دیدن حضرت آینه هم سخن میگفتیم
شعر با اسم باران
می توانم برایت شعری بگویم
از تمام حرفهایی که نمی زنم
از جاده هایی که
بی تو
قدم زدم
از پنجره هایی که از آن ندیدمت
از روزهایی که بی تو هدر شدند..
می توانم شعری باشم
و برلبهایت
زمزمه شوم..
باران کافیست برایم
که دوباره عاشقت شوم…
شعری برای اسم باران
باران که آمد
گلی در خانه ام رویید
آفتاب که تابید
آیینه ای تمام قد به خانه ام داد
شعر برای نام باران
نازنین!
زیر باران سرانگشتانت
بذر کوچک حروف
سطرهایی از گل های آفتابگردانند
شعر درمورد اسم باران
می بارم
چشمانی کو که تو را ببینم
دهانی که تو را بخوانم
گوشی که تو را بشنوم
شعر در مورد اسم دختر باران
آفتاب را دوست دارم
به خاطر پیراهنت روی طناب رخت
باران را
اگر که می بارد
بر چتر آبی تو
و چون تو نماز می خوانی
من خداپرست شده ام.
شعر با کلمه باران
باران که می بارد
دوباره شاعر می شوم
شعر با کلمه باران
در خیابان باران به من گفته بود
که در خانه چشمانت هستند
شعری با کلمه باران
فراموشت کرده ام
و حالا
همه چیز عادی شده
باران که می بارد
پنجره را می بندم
دیگر یادم نیست
غروب جمعه
چه ساعتی بود !
پاییز را
تنها از روی تقویم می شناسم !
فراموشت کرده ام
اما …
گاهی دلم برای دلتنگ ِ تو شدن
تنگ می شود
شعر عاشقانه با کلمه باران
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
شعر با کلمه ی باران
بازا که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
شعر در مورد اسم باران
گفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
شعر درباره اسم باران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
شعر نو در مورد اسم باران
فروردین دارد تمام می شود
اولین باران بهار را که نبوده ای
خودت را
به اولین شکوفه ی اردیبهشت برسان
می دانی که؛
اردیبهشت بی تو… بهشت نمی شود!
شعر درمورد اسم دختر باران
داشتی میرفتی
که باران گرفت
باید بودی، می دیدی
باران
چقدر به رفتنت می آمد..!
شعر درباره اسم باران
شبیه باران بر دریا
بیهوده به تو فکر می کنم
شعر در مورد اسم باران
باران که می بارد
دلم می خواهد
پروانه شوم
و از پیله ی خود بیـرون بیایم
شعر نو در مورد اسم باران
دست های تو وُ
چتری که برایم خریده ای
باران های وحشی زیادی را متمدن کرده اند.
شعر درمورد اسم دختر باران
باران اگر بهانهای برای گریستنت نبود،
تو این همه از آسمان سخن نمیگفتی!
شعر اسم باران
دیر شده، می دانم!
باید بیایم
باران را در چشم هایت بند بیاورم؛
به قلبت نفوذ کنم و
خاطره ی سالها تنهایی ات را پاک کنم!
شعر عاشقانه برای اسم باران
جنگل
ردپای باران است
ویرانه
ردپای توفان
من ردپای توام
همیشه پشت در خانه ات
تمام می شوم.
شعر برای اسم باران
دلم باران
دلم دریا
دلم لبخند ماهی ها
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور
دلم بوی خوش بابونه می خواهد
شعر به اسم باران
وای، باران؛
باران،
شیشه پنجره را باران شست
شعر با اسم باران
آسمان سربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .
می پرد مرغ نگاهم تا دور،
وای، باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست
شعری برای اسم باران
روزهای بارانی را
بیشتر دوست دارم!
انگار مهربان تر می شوی
و من همان هستم!
شعر برای نام باران
ابرها
راه گم کرده اند
وگرنه
کوچه ی بی درخت
باران می خواهد چه کار!؟
که تنهایی کبوتری را
تا پشت بی قراری پنجره ی ما بکاشند!؟
شعر درمورد اسم باران
خواب می دیدم که در باران پرستیدم تو را
چشم من روشن، درآن رویا، تو را دیدم تو را
بغض کردم، ناله کردم، عشق کردم، عاشقی
روی سنگ قلب تاریکم تراشیدم تو را
شعر در مورد اسم دختر باران
عهد کردم تا تو را دیدم هم آغوشت شوم
لیک دراوج خجالت من نبوسیدم تو را
عاشقانه گفته ام وین بارهم بشنو ز من
عشق من با این همه هرگز نفهمیدم تو را
شعر با کلمه باران
یک نفر من را صدا زد که ز تو غافل کند
در صدای گنگ او ازعشق پرسیدم تو را
عاشقانه، عامدانه دوستت دارم نفس
درمسیرسرخ چشمم پای کوبیدم تو را
این غزل باشد برای لحظه های غربتم
درهمان وقتی که خوابم برد و نشنیدم تو را
شعر با کلمه باران
مثل یک جریان موسیقی
مثل یک باران پاییزی
ناگهانی بودنت عشق است!
شعری با کلمه باران
به خاطرت
با همه قهر کردم!
حالا رفته ای
و من شبیه تکه ابری تنها شده ام
نمی بارم
آرام آرام
دق می کنم!
شعر عاشقانه با کلمه باران
تو عاشق باران بودی
رفتی…
من از غصه آب شدم
خورشید کم کم بخارم کرد
حالا سالهاست
دارم برایت می بارم.
شعر با کلمه ی باران
یاد تو ابری کوچک است
که چشمهای مرا بارانی میکند
و نسیمی است
که از میان گیسوانم میگذرد
شعر در مورد اسم باران
باید به چشم هایم نگاه کنی
این شعرها
هرچقدر هم خوب باشند
نمی توانند دلتنگی ام را
بیان کنند..
چترهای کاغذی
زیر باران
دوام نمی آورند…!
شعر درباره اسم باران
در چشم من
_این آرامگاه ابری
باران های زیادی مرده اند…
برای تسلی که آمدی
شاخه ای بوسه
آرام
برسنگ گونه ام بگذار…
شعر نو در مورد اسم باران
میان من و تو
فاصله یک باران ست
و خیالت که مرا
از پنجره می گیرد
شعر نو در مورد اسم باران
در زیر باران ابریشمین نگاهت
بار دگر
ای گل سایه رست چمنزار تنهایی من
چون جلگه ای سبز و شاداب گشتم
شعر درمورد اسم دختر باران
بعد از رفتنت
نسبت به هر چیزی دلهره دارم!
به باز شدن در
زنگ تلفن
پیامک گوشی
صدای آشنا
نم باران
راه همیشگی
دلهره هایی که
هیچ کدامشان
تو نیستی..!
شعر درباره اسم باران
باران
آبرویم را خرید
شبیه مردی که گریه نمیکند
به خانه برگشتم!
شعر در مورد اسم باران
دوستت خواهم داشت
باشد که هر پنجره
خاطره ای باشد
برای انتظار در باران
و بارانِ در انتظار
که این کوچه
پر از عطرِ دیدارهای دوباره است.
شعر نو در مورد اسم باران
من یک بار مرگ را تجربه کرده ام
یک نفر شبیه تو
دست یک نفر
که شبیه من نبود را گرفته بود !
باران هم می آمد
شعر درمورد اسم دختر باران
خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده
خیلی وقته ابری پرپر نشده
دل آسمون سبک تر نشده
شعر اسم باران
نفست باران است
دل من تشنه ی باریدن
ابر دل بی چتر مرا
مهمان کن .
شعر عاشقانه برای اسم باران
نه باران و نه شعر
از هیچ کدام دیگر
کاری ساخته نیست
برای گرفتن دستانت …
شعر برای اسم باران
شعر من
در نبود تو
داغدار واژه ایست
که باران هم
توان گریستنش را ندارد …
شعر به اسم باران
چه غم انگیز است
این باران
انگار تنها من نیستم که
منتظرم …
شعر با اسم باران
چترمان را
بر سر گرفته ایم
و می خواهیم باران
حالمان را بهتر کند …
شعری برای اسم باران
من
باران می شوم
تو با دست هایت
در آغوشم بگیر …
شعر برای نام باران
باران نیستی
ولی هر وقت می آیی
حالم خوب می شود.
شعر درمورد اسم باران
سپاسگزارم
سپاسگزارم باران
که تا خانه همراهی ام کردی
تا ندانم
چه تنها هستم …
شعر در مورد اسم دختر باران
در این مه غلیظ
دنبال تو می گردم
ابر باران زا
شعر با کلمه باران
به چه کارم می آید
این چتر
وفتی خود ، بارانم ….
شعر با کلمه باران
دل من در عطش دیدار است
یار دیرینه ی من باران است …
شعری با کلمه باران
و این باران
که در نبودنت می بارد
نامش باران نیست
نمک زخم این خاطره هاست …
شعر با کلمه ی باران
چه تنهاست
باران
در ازدحام چتر ها …
شعر در مورد اسم باران
یادت
بارش باران است
وقتی چتری ندارم …
شعر درباره اسم باران
چگونه می توانم
دوستت نداشته باشم؟
وقتی تو
دلیل آمدن باران هستی …
شعر نو در مورد اسم باران
دل ام
گرفته بود
باران
از اینجا شروع شد …