شعر در مورد خودم
شعر در مورد خودم,شعری در مورد خودم,شعر در مورد تولد خودم,شعر در مورد مرگ خودم,شعری در مورد تولد خودم,شعر نو در مورد خودم,یه شعر در مورد خودم,شعر زیبا در مورد خودم,شعر کوتاه در مورد خودم,شعر فردوسی در مورد خودش,شعری درباره خودم,شعر درباره تولد خودم,شعر نو در مورد تولد خودم,شعری درباره تولد خودم,شعر و متن درمورد تولد خودم,شعر نو درباره تولد خودم,شعر درباره مرگ خودم,شعر حافظ در مورد مرگ خودش,شعر نو درباره خودم,شعر زیبا درباره خودم,شعر کوتاه درباره خودم,شعر در وصف خودم,شعری در وصف خودم,شعر در وصف تولد خودم,شعر زیبا در وصف خودم,شعری زیبا در وصف خودم,شعر سعدی در وصف خودش,شعر خودم را دوست دارم,شعر من خودم را دوست دارم,شعر خودم,شعر خودم تنها تنها دلم,شعر خودمونی,شعر خودمونی,شعر خودم است,خودمان شعر بخوانیم برای خودمان,خودمان شعر بخوانیم برای خودمان,شعر تولد خودم,شعر ارباب خودم,متن شعر خودم تنها تنها دلم,شعر خودمونی با امام زمان,شعر عاشقانه خودمونی,شعر های خودمونی,شعر به خودم مربوط است,شعر تولد خودم مبارک,شعری تولد خودم,شعر برای تولد خودم,شعر درباره تولد خودم,شعر واسه تولد خودم,شعر روز تولد خودم,شعر برای تولد خودم,شعری برای تولد خودم,شعر در مورد تولد خودم,شعر ارباب خودم حاجی فیروز,متن شعر ارباب خودم,متن شعر ارباب خودم سلام علیکم,شعر عمو نوروز ارباب خودم,دانلود شعر ارباب خودم,متن شعر ارباب خودم بزبز قندی,شعر ارباب خودم سلام علیکم,شعر ارباب خودم بزبز قندی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خودم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
شعر در مورد خودم
به اندازه چراهای بی شماری
که از خودم پرسیده ام
به اندازه سیب هایی
که نچیده پیش پای من افتاد
به اندازه خواب هایی
که ناخواسته دیده ام
به جرم بوسیدن یک “تــــو”
در شعری کوتاه
به خاطر رقص پیراهنم در باد
چقدر گناهکارم!
نزدیک تر بیا
تا بهشتی شوم
و از این همه حساب و کتاب
دست بردارم.
شعری در مورد خودم
به هوای دیدنت
در قاب پنجره ها قد می کشم
نیستی
فرو می ریزم
مثل فواره ای بر سر خودم
زیر آوار خودم می مانم در گوشه ی اتاق
شعر در مورد تولد خودم
بوی تنت
مرا برمیگرداند
به دوران پیش از خودم
پیش از آن که باشم.
مگر پیش از تو
سیب هم وجود داشت؟
شعر در مورد مرگ خودم
من در سلول انفرادیِ تنم
بسیارمستعدِ آلوده شدن
به بی خوابی هایت شدم
این شب ها،
شب های بی بازگشتِ من به خودم …
شعری در مورد تولد خودم
ما آدمها دو سبد با خودمون داریم…
یکی جلومون آویزونه، یکی هم پشتمون.
نکات مثبت و خوبی هامونو میندازیم تو سبد جلویی، عیبهامونو تو سبد پشتی.
وقتی تو مسیر زندگی داریم راه میریم، فقط دو چیزو میبینیم:
خوبیهای خودمون و عیبهای نفر جلویی.
شعر نو در مورد خودم
خودم را قانع می کنم
که شاید نمی خواند
که شاید به گوشش نمی رسد
که شاید مردمِ شهر خبردارش نمی کنند
از حجمِ دلتنگى ام
مگر می شود
یک نفر جان دادنَت را ببیند
بداند مخاطبِ تمامِ شعرهایش هستى و
سراغَت را نگیرد…؟!
یه شعر در مورد خودم
غمگینم
خودم را بغل گرفته ام
و شانه هایم
چون گهواره ی کودکی گریان
تکان تکان می خورد!
شعر زیبا در مورد خودم
دستم را بگیر
مرا بگیر از خودم
مرا ببر با خودت.
یک جای امن…
من در سر رویایی دارم
تو درخت نارنج شوی،
من خاک…
در من ریشه بدوانی
به وقت بهار،
شکوفههامان را
بارور شویم
و خدا
مست شود از عطر باهارنارنجِ ما…
شعر کوتاه در مورد خودم
دیدم، خودم دیدم، پروانه قشنگی هی در گلوی من میرقصید.
من داشتم برای یک ستاره ترانه می خواندم.
دیدم، خودم دیدم، یک قناری قشنگ، از آن همه آواز، تنها حنجره ترا نشانم می داد.
زندگی چقدر زیباست “ری را”!*
شعر فردوسی در مورد خودش
شبیه باران بر دریا
بیهوده به تو فکر می کنم
و سهم بیشتری
از قدم زدن در پیاده رو را
مال خودم می کنم
مثل یک پدر
دست های دلم را به دست می گیرم
و در کوچه ها تاب می خوریم
به پارک
سینما
به بلندترین نقطه ی شهر
فرقی نمی کند
اصلا به هرجایی که تو بودی باید رفت
دلم
مثل غروب جمعه
همه جا دلگیر است
شعری درباره خودم
به تو نزدیک می شوم
لب روی تن ات می گذارم
اما هیچکس نمی فهمد
خودم را بوسیدم
یا تو را!
گفته بودم قبلا:
که به برکه ها شبیهی.
شعر درباره تولد خودم
می آویزم خودم را
به چوب رختی احساست
شاید هوس کردی
یک روز
مرا
به تن کنی
دستان من
گرمترین شالگردن است
حلقه کن به دور گردنت
در این روز ها که
عشق در بوران بی تفاوتی
دارد یخ می زند.
شعر نو در مورد تولد خودم
گاهی نگاهت
آنقدر نافذ است
که خودم را نه
دیوار پشت سرم را
در چشمت می بینم.
شعری درباره تولد خودم
اینکه شمعدانی را “جانم” صدا می زنم،
دست خودم نیست
همیشه فکر می کنم که گلها را
تو به دنیا آوردی
به گلهای مریم و نرگس و یاس
یا همین بنفشه و شب بو
نگاه کن
زیبایی شان به تو رفته
تنهایی شان به من.
شعر و متن درمورد تولد خودم
در یلداهای بی نهایت هر روزمان
آنقدر به دنبال
آرزوهای گم شده ی خودمان گشتیم
که روزهایمان
به کوتاهی نگاهمان شد!
آرزویم ماندگاری یلدا
در نگاهت است؛
نه فقط در شب هایت
شعر نو درباره تولد خودم
پروانه نیستم اما
سالهاست دور خودم میچرخم وُ
میسوزم.
رفتنَت در من
شمعی روشن کرده است انگار
شعر درباره مرگ خودم
در این روزهای بیقراری
دستهایم اگر
در خیال تنت گم نشود
چه جوری خودم در آغوش تو پیدا شوم؟
نفس من !
چقدر به تو فکر کردن را دوست دارم…
شعر حافظ در مورد مرگ خودش
شعر و شاعری را بی خیال
این بار که به دنیا آمدم …
گره ی روسری ات می شوم
من هی …
و به هر بهانه ای
خودم را وا می کنم از سرت
و تو محکمتر از قبل …
گره ام میزنی پیش خودت.
شعر نو درباره خودم
آتش دوزخ باشد
شراب باشد
تو کنار من باشی
و شیطانی که گولمان بزند!
شب که شد
از بام جهنم خودمان
بهشت دیگران را میبینیم…
شعر زیبا درباره خودم
چشمان تو
معنای تمام جمله های ناتمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه دیدار فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند…
کاش می توانستم
ای کاش خودم را
در چشم های تو حلق آویز کنم
شعر کوتاه درباره خودم
بر دیوار اتاق خوابت میخ میکوبی
به جای آویختن عکسم، خودم را بر دیوار میآویزی
آیا این همان چیزی است
که انسان با عشق ما را بدان فرا میخوانَد؟
شعر در وصف خودم
خسته شدم
از بس ادای کوه بودن را درآوردم
می خواهم خودم باشم
می خواهم فرو بریزم
شعری در وصف خودم
سالهاست رفتهای و من
هنوز به خودم میلرزم
درست مثلِ شاخهای که چند لحظه قبل
پرندهاش پریده باشد
شعر در وصف تولد خودم
و همچنان استواری در وفادار ماندن
به راهم
خودم
هدفم
و به تو
وفایی که مرا
و تو را
به سوی هدف
راه می نماید
شعر زیبا در وصف خودم
به خاطر تو گریه نمی کنم
تو خوبی .. خوبی ات به لبخند وادارم می کند.
می دانی؟
برای خودم گریه می کنم.. برای حال خوشم گریه می کنم
به اینکه هربار که می افتم.. بزرگ تر می شوم
شعری زیبا در وصف خودم
برای فراموشی تو
هیچ راهی وجود ندارد
خودم را
به هر راهی که می زنم
روزی با تو رفته بودم…
شعر سعدی در وصف خودش
منتظرم …
شبیه یک آهنگِ غمگین قدیمی ،
در آرشیو رادیو …
زنگ بزن،
بگو که میخواهی مرا بشنوی
شعر خودم را دوست دارم
بخوان به معراج آغوشت مرا
که سرزمین این کولی
از مرز نفسهای تو آغاز میشود
شعر من خودم را دوست دارم
من از تمام دنیا
فقط آن دایره مشکی
چشمان تو را می خواهم
وقتی که در شفافیتش
بازتاب عکس خودم را می بینم
شعر خودم
نزدیک تر به تو
خودم را با دریاچه ی کوچکی
اشتباه می گیرم
بیا کنار من
و جای تمام آهوهایی باش
که از لب هایم آب می نوشند.
شعر خودم تنها تنها دلم
در این سلولِ انفرادی را بشکن!
میخواهم از خودم فرار کنم
تو زندانبانِ خوبی نبودی
برای اسیری که
تمامِ نقشههایِ فرارش
به آغوشِ تو ختم میشد!
شعر خودمونی
چقدر سادهایم ریرا!
نه تو، خودم را میگویم
من هنوز فکر میکنم سیب به خاطرِ من است
که از خوابِ درخت میافتد.
شعر خودمونی
از همه خودم
لبهایم را بیشتر دوست دارم
چقدر نام تو
رنگ می دهد به لب هایم …
شعر خودم است
هر روز
غرق میشوم
در این شهر بی دریا
و شب
خودم را بالا میکشم
روی تخت خواب
با صدفهایی در دستم
و تکههای تور
چسبیده به تنم
خودمان شعر بخوانیم برای خودمان
میخواهم دوباره به دنیا بیایم
بیرون در، تو منتظرم بوده باشی
و بیآنکه کسی بفهمد
جای بیداری و خواب را
به رسم خودمان درآریم
چه بود بیداری
که زندگیاش نام کرده بودند.
خودمان شعر بخوانیم برای خودمان
خیال خوابیدن در آغوشت
یا حتا صدات
آقای من!
در آغوشِ صدات هم
میتوانم بخوابم
و همهی دنیا را
مال خودم بدانم
شعر تولد خودم
من با باد از سرزمین تو رفتهام،
اینجا که موهای تونیست
می پیچم به خودم…
شعر ارباب خودم
چقدر می توانم عاشقت باشم
تا باز هم با لباس دوش بگیرم!؟
چگونه می توانم مادرم را متقاعد کنم
که من دیوانه نیستم
فقط عاشق تر شده ام؟
چرا چرا چرا
تا به خودم می آیم
با دلم می روم؟؟؟
متن شعر خودم تنها تنها دلم
حیران اطوار خودم، درمانده کار خودم
هر لحظه دارم نیتی چون قرعه رمال ها
شعر خودمونی با امام زمان
از خودی خودم خلاصی ده
کز خودم زخم هست مرهم نیست
شعر عاشقانه خودمونی
در بند خودم، بیار ساقی
آن می که رهاندم ز خود باز
شعر های خودمونی
می پنداری که من به فرمان خودم
یا یک نفس و نیم نفس آن خودم
شعر به خودم مربوط است
برخیزم و ترک خویش گیرم
گر هیچ تو با خودم نشانی
شعر تولد خودم مبارک
در کوی خودم مسکن و ماوا دادی
در بزم وصال خود مرا جادادی
شعری تولد خودم
گفتم که کرایی تو بدین زیبایی
گفتا خود را که من خودم یکتایی
شعر برای تولد خودم
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
خیر نهان برای رضای خدا کنند
شعر درباره تولد خودم
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
شعر واسه تولد خودم
داده فلک عنان ارادت به دست تو
یعنی که مرکبم به مراد خودم بران
شعر روز تولد خودم
شکر به دست ترش روی خادمم مفرست
و گر به دست خودم زهر می دهی شاید
شعر برای تولد خودم
روزی گدای کوی خودم خوان که بنده را
این سلطنت بسست که گوئی گدای ماست
شعری برای تولد خودم
آنقدر تنگدل از نقش پر و بال خودم
که مه عید بود چنگل شهباز مرا
شعر در مورد تولد خودم
صائب همین بس است که خواند سگ خودم
بختی که سربلند خطابش شوم کجاست؟
شعر ارباب خودم حاجی فیروز
پی شکست سپاه خودم، جوانمردم
نه کودکم که به الزام خصم گردم شاد
متن شعر ارباب خودم
به هر کجا که نشینم خجل ز جای خودم
نظر به پایه من صدرآستان باشد
متن شعر ارباب خودم سلام علیکم
آماده شکست خودم زیر آسمان
چون دانه ای که در دهن آسیا بود
شعر عمو نوروز ارباب خودم
زان ساقی خودم که نیابم درین جهان
مردی سزای باده مردآزمای خویش
دانلود شعر ارباب خودم
مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم
ز هیچ چشمه دیگر امید آب ندارم
متن شعر ارباب خودم بزبز قندی
در جهان خاکساری خسرو وقت خودم
کم نمی دانم ز جام جم سفال خویشتن
شعر ارباب خودم سلام علیکم
از یاد خودم کرد فراموش به یکبار
یادآورد از من دگر آن یار که داند؟
شعر ارباب خودم بزبز قندی
مرا به دست سر زلف خویش باز مده
اگر چه همچو خودم زود سرفراز کند
شعر در مورد خودم
از یار خودم جدا فکندی
آخر تو به من کجا فتادی؟
شعری در مورد خودم
مرا باده مده، بوی خودم ده
که از بوی تو سرمستیم، ساقی
شعر در مورد تولد خودم
تا مرا از تو داده اند خبر
از خودم نیست آگهی دیگر
شعر در مورد مرگ خودم
منفعل دل خودم چند کشد جفای تو
عذر جفای تو مگر خواهمش از خدای تو
شعری در مورد تولد خودم
تو ز ناله من از من سزد ار جدا نشینی
که ز دست خویش من هم ز خودم جدا نشسته
شعر نو در مورد خودم
بخوان به نزد خودم تا چو بخت سوی تو آیم
کجاست دولت آنم که تو به سوی من آیی
یه شعر در مورد خودم
آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود
شعر زیبا در مورد خودم
از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور
در سر کوی تو از پای طلب ننشستم
شعر کوتاه در مورد خودم
شنیده ام که ز من یاد می کنی گه گه
ولی به مجلس خاص خودم نمی خوانی
شعر فردوسی در مورد خودش
بر خودم گریه همی آید و بر خنده تو
تا تبسم چه کنی بی خبر از مبسم دوست
شعری درباره خودم
سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی
آن چه در وسع خودم در دهن آمد گفتم
شعر درباره تولد خودم
چو نیم سزای شادی ز خودم مدار بی غم
که در این میان همیشه غم توست غمگسارم
شعر نو در مورد تولد خودم
مه که نشانده تو است لابه کنان به پیش تو
پیش خودم نشان دمی ای شه خوش نشان من