شعر در مورد نادان
شعر در مورد نادان,شعر در مورد نادانی,شعر در مورد نادانان,شعری در مورد نادانی,شعری در مورد نادان,شعر در مورد انسان نادان,شعر در مورد دوست نادان,شعر در مورد انسانهای نادان,شعری در مورد انسان نادان,شعر در مورد جهل و نادانی,شعر در مورد نادانی مردم,شعر مولانا در مورد نادانی,شعر در مورد فرد نادان,شعر درباره نادانان,شعری درباره نادانی,شعر کوتاه در مورد نادانی,شعری در مورد نادان ها,شعری در مورد نادانان,شعر درباره انسان نادان,شعر در مورد انسان های نادان,شعری درباره انسان نادان,شعر درباره دوست نادان,شعری در مورد دوست نادان,شعر درباره جهل و نادانی,شعری در مورد جهل و نادانی,شعر در وصف نادان,شعر در وصف نادانی,شعر در وصف نادانان,شعری در وصف نادان,شعر در وصف انسان نادان,شعر در وصف مردم نادان,شعری در وصف نادانی,شعری در وصف ادم نادان,شعر نادان,شعر نادانی,شعر نادانان,شعر نادانی,شعر نادان دوست,شعر برای نادان,شعر جهل و نادانی,شعر درباره نادانی مردم,شعر درباره نادانی,شعر مردم نادان,شعر نادانی مردم,شعر در مورد نادانی,شعر از نادانی,شعر جهل و نادانی,شعر درباره ی نادانی,شعر در وصف نادانی,شعر برای نادانان,شعر در مورد نادانان,شعر در وصف نادانان,شعر درباره نادانان,شعر کل ماقفیت نادانی تعال,شعر در مورد نادانی,شعر در باب نادانی,شعر دوست نادان و دشمن دانا,شعر درباره دوست نادان,شعر برای دوست نادان,شعر در مورد دوست نادان,شعر بر زمینت میزند نادان دوست,شعر درباره ی دوست نادان,شعر دشمن دانا دوست نادان,شعر برای نادان,شعر برای نادانی,شعری برای نادانی,شعری برای نادان,شعر برای افراد نادان,شعر برای ادمهای نادان,شعری برای دوست نادان,شعر در مورد نادانی مردم,شعر درباره مردم نادان,شعر در مورد مردم نادان,شعری درباره نادانی,شعر درباره نادان,شعری در مورد نادانی,شعری درباره نادان,شعر درباره جهل و نادانی,شعر در وصف مردم نادان
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد نادان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
جهل و غرور را به هم پیوند است!
نادان به گمان خویش دانشمند است
شعر در مورد نادان
نادان کتاب دید خیال کرد عالم است
نادان به کشتی نشست پنداشت ناخداست
شعر در مورد نادانی
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
شعر در مورد نادانان
منکر شدش نادان ولی
کن نیست دانا منکرش
شعری در مورد نادانی
از مرگ بتر ندید کس درد
داناش نخواست همچو نادان
شعری در مورد نادان
چرا خواهد مرا نادان متابع؟
نیابد روبه از شیران عیالی
شعر در مورد انسان نادان
اگر نادان بگیرد جای دانا
به هرحالی نباشد جز محالی
شعر در مورد دوست نادان
هر که نادان ساخت خود را پیش او دانا شود
ور بر او دانش فروشد غیرتش نادان کند
شعر در مورد انسانهای نادان
دین گرامی شد به دانا و، به نادان خوار گشت
پیش نادان دین چو پیش گاو باشد یاسمن
شعری در مورد انسان نادان
چند خونابه من بینی و نادان گردی
اشک من آخر ازین گونه روان از جایی ست
شعر در مورد جهل و نادانی
چه سود این رنج دیدن چون منی را؟
که اندوه من این نادان نداند
شعر در مورد نادانی مردم
دعوی فضل و هنر خواریست در ابنای دهر
آبرو میخواهی اینجا اندکی نادان برا
شعر مولانا در مورد نادانی
دانا و میل صحبت نادان چه ممکن است
موج گهر بخاک نیامیزد آب را
شعر در مورد فرد نادان
بهر جا عافیت رو داد نادان در تلاش افتد
دویدن ریشه گلهای آزادیست طفلان را
شعر درباره نادانان
اهل دنیا عاشق جاهند از بیدانشی
آتش سوزان بچشم کودک نادان زر است
شعری درباره نادانی
از چرخ نه هر آبله و نادان گله دارد
جای گله اینست که انسان گله دارد
شعر کوتاه در مورد نادانی
کوه هم از ناله خواهد رنگ تمکین باختن
گر دل دانا بحرف پوچ نادان بشکند
شعری در مورد نادان ها
درد سر کمتر چه لازم بافنون پرداختن
عالمی سودای دانش پخت و ما نادان شدیم
شعری در مورد نادانان
نقد همه پوچست چه دانا و چه نادان
در مدرسه وهم مسایل چه فروشم
شعر درباره انسان نادان
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
شعر در مورد انسان های نادان
نسبت ما مکن ای زاهد نادان به فجور
زانکه سرمست می عشق بتان فاجر نیست
شعری درباره انسان نادان
چه نصیحت کنی ای غافل نادان که مرا
پند عاقل نکند سود چو دل قابل نیست
شعر درباره دوست نادان
اگر پنهان بود پیدا من آن پیدای پنهانم
وگر نادان بود دانا من آن دانای نادانم
شعری در مورد دوست نادان
زه! دانا را گویند، که داند گفت
هیچ نادان را داننده نگوید: زه
شعر درباره جهل و نادانی
توانی برو کار بستن فریب
که نادان همه راست ببند و ریب
شعری در مورد جهل و نادانی
پروا کند از باده کشان، زاهد غافل
چون کودک نادان، که ز استاد گریزد
شعر در وصف نادان
مرد نادان در شمار چارپاست
مغز خالی کم بهاتر از کدوست
شعر در وصف نادان
بانوی عالم به از بی مایه مرد
«دشمن دانا به از نادان دوست »
شعر در وصف نادانی
روز هجرانت بدانستم قدر شب وصل
عجب ار قدر نبود آن شب و نادان بودم
شعر در وصف نادانان
بداندیش نادان که مطرود باد
ندانم چه می خواهد از طرد من
شعری در وصف نادان
از اشک بلبل است رگ تلخی گلاب
نادان کند حواله ز غفلت به آفتاب
شعر در وصف انسان نادان
دعوی دانش بود صائب به نادانی دلیل
هر که نادان می شمارد خویش را داناترست
شعر در وصف مردم نادان
عیب نادان در زمان خامشی گویاترست
پسته بی مغز در لب بستگی رسواترست
شعری در وصف نادانی
دعوی دانش بود صائب به نادانی دلیل
هر که نادان می شمارد خویش را داناترست
شعری در وصف ادم نادان
پرده پوشی چو خموشی نبود نادان را
کز نظرها کجی تیر نهان در کیش است
شعر نادان
پیش احمق نه ز عجزست مرا خاموشی
طرف بحث به نادان نشدن دانایی است
شعر نادانی
به تن علاقه نادان ز بیم رسوایی است
که تیر کج نتواند دل از کمان برداشت
شعر نادانان
نادان دلش خوش است به تدبیر ناخدا
غافل که ناخدا هم ازین تخته پاره هاست
شعر نادانی
در جنگ، می کند لب خاموش کار تیغ
دادن جواب مردم نادان چه لازم است؟
شعر نادان دوست
نادان بود مسلم از گوشمال دوران
آسوده از شکست است فردی که منتخب نیست
شعر برای نادان
جان نادان بر ندارد دست از دامان جسم
خجلت از بیرون کشیدن تیغ بیجوهر کشد
شعر جهل و نادانی
زکافر نعمتان قسمت است آن طوطی نادان
که با گفتار شیرین شکرستان را به یاد آرد
شعر جهل و نادانی
چنان از فکر زاد آخرت غافل بود نادان
که زیر خاک پنداری گمان فرصتی دارد
شعر درباره نادانی مردم
عیب خود را چه خیال است نپوشد نادان؟
کل محال است کلاه از سر خود بردارد
شعر درباره نادانی
اهل دل فارغ از اندیشه باطل باشند
عمر نادان به تمیز حق و باطل گذرد
شعر مردم نادان
به عیب خود نبرد بی دلیل، نادان راه
که طفل از دگران راه خانه می طلبد
شعر نادانی مردم
چه حاصل است ز عمر دراز نادان را
سیاستی است که کرکس هزار سال کند
شعر در مورد نادانی
نادان شود ز اهل بصیرت به خاکمال
کوتاه دیدگی اگر از توتیا رود
شعر از نادانی
نادان شود ز تیرگی جهل هرزه نال
قفل دهان سگ به شب تار وا شود
شعر جهل و نادانی
مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان و مار رنگینست
شعر درباره ی نادانی
اگر دانش بروزی درفزودی
ز نادان تنگ روزی تر نبودی
شعر در وصف نادانی
اگر نادان بوحشت سخت گوید
خردمندش بنرمی دل بجوید
شعر برای نادانان
عام نادان پریشان روزگار
به ز دانشمند ناپرهیزگار
شعر در مورد نادانان
نادان که کند دعوی دانش بر نادان
زشتی است که شرم از نظر کورندارد
شعر در وصف نادانان
چو دانا و نادان شدند از تو شادان
ز نادان نگیری ز دانا نرنجی
شعر درباره نادانان
چه نادانند آن مردمی که گمان می برند
عشق با معاشرت طولانی و همراهی مستمر پدید میآید.
شعر کل ماقفیت نادانی تعال
چیزهای زیادی
به انسان میآموزد
اما تو نرو…
بگذار من نادان بمانم!
شعر در مورد نادانی
نه چیزی می شناسم
نه به چیزی تعلق دارم
این نادانی را دوست دارم
زیرا می توانم با آن تو را بشناسم
چون طفلی که از مادرش می آموزد
و تا همیشه یاد می گیرد
من با شناختن تو
از آن تو هستم
شعر در باب نادانی
از سر بالین من برخیز ای نادان طبیب
دردمند عشق را دارو به جز دیدار نیست
شعر دوست نادان و دشمن دانا
ای جهان زشتخو اینقدر زیبایی چرا
با همه نادان نوازیهات دانایی چرا
شعر درباره دوست نادان
فهمیدم اما دیرفهمیدم که “نادان” را
از هرطرف هم که بخوانی باز “نادان” است
شعر برای دوست نادان
دیگر نکنم ز روی نادانی
قربانی عشق او غرورم را
شعر در مورد دوست نادان
ز روح فاسد پیران نادان
حجاب جهل ظلمانی دریدن
شعر بر زمینت میزند نادان دوست
برخاستن
و از خود کاستن
زندانی
در محبس نادانی
پوسیدن
و زمین جهل را بوسیدن
شعر درباره ی دوست نادان
یابان در تنهایی خود غرق است
و نگاه منتظرش بر رهگذریست
که نادانی به او جرأت داده است
تا بر سنگفرش صبورانه قدم بگذارد
شعر دشمن دانا دوست نادان
دوست در میانسالی ، صبح معرفت را دید
من چرا نبردم ره ، جز به شام نادانی
نور معنویت را ، در دل آرزو کردم
برف خجلتم بنشست ، بر دو سوی پیشانی
شعر برای نادان
تمامِ حکمتِ حادثه همین بود،
تا شبی
که حیرت از نادانیِ نخست برآمد وُ
جستوجو
جانشینِ تماشایِ دلهره شد.
شعر برای نادانی
از پی قتل مردم دانا
تیغ در دست طفل نادان است
شعری برای نادانی
محقق را مقلد کی توان گفت
که دانا تا به نادان فرق دارد
شعری برای نادان
عشق تا پدید آمد دانش فروغی رفت
در کمال دانایی محو طفل نادان شد
شعر برای افراد نادان
شگفتم آید از آن کو ترا خلاف کند
همه خلاف بود کار مردم نادان